۱
در فهرست الفاظ ترکی رسالۀ روحیانارجانی از قنشر/قانشار بحث شد. بعدها از قانشارداغ رزن و رواج قانشار دراورفا و کرکوک هم صحبت به میان آمد. در تکمیل آن نکات باید اضافه کنم که اولاًقانشار در مناطق شمالیتر آذربایجان نظیر اطراف مرند هم رواج داشته است(امری کهبعد از آن مطلع شدم). ثانیاً یک توپونیم جالب دیگر به شکل قانشاربلاغ وجود دارد کهقریهیی از توابع بخش کوهین شهرستان قزوین است؛ ثالثاً قانگشار، شکل قدیمیتر کلمهدر سنگلاخ هم موجود است و از آن غافل بودم. بدیهی است که فرم موجوددر رساله روحی انارجانی از تلفظ محلی و جدیدتری اخذ شده است.
۲
راجع به مطلب دیل و دول، قبلاً به رواجاین عنصر در توپونیمی کردی و لری اشاره کردم. بعدها با مطالعه بیشتر متوجه شدم کهرواج آن بسیار بیش از آن است که تصور میکردم. لذا به این مطلب تفصیلاً نمیپردازمو شواهد جدیدتر را که مفصلترند، ذکر نمیکنم و صرفاً به یک مورد شفاف اکتفا میکنم.
عایشه دول: روستایی در نزدیکی شهر کردنشینجوانرود.
3
قوماریماق فعلی اوزرینه یازدیغیم یازییا،بو فعلدن تؤره یَن وایشدَشلیک-اورتاقلاشما اکی ـش ایله قورولان قوماریشماق(qomarışmaq)"توپلاشماق(بیر یئره، بیرینین باشینا) ییغیشماق، جوْمالاشماق" فعلینیده آرتیرمالیییق. بو فعلی ماراغادا ائشیتمیشم، اما سانیرام باشقا بؤلگه لریمیزدهده واردیر.
4
اوْزان مادهسینده یئر آدلارینا، اؤنجه لری ده یازیلارین بیرینده گتیردیییم "اوزانلار:اهرده محلّه آدی" آدی آرتیریلمالیدیر.
۵
در تحلیل توپونیم آرال اشاره کردم کهدر سطح میکروتوپونیمی، میباید نمونههای دیگری از این اسم باشد. حال آن که در سطحکلانتر اسم آراللو/آراللی مغفول مانده است. به هر حال آراللو نام دو روستای بخشهیر اردبیل بوده(بؤیوک و کیچیک) که در سال ۱۳۹۸در همدیگر ادغام شده و شهر آراللو را به وجود آوردهاند و این شهر هم اینک مرکزدهستان فولادلو میباشد. اسم دو قریه مزبور قاعدتاً باید از نام طایفه آراللو مأخوذباشد و نام طایفه (اتنونیم) مزبور هم باید بر تعلق به مکانی موسوم به آرال، دلالتکرده باشد. تسمیۀ قبایل و ایلات بر اساس محل ست و یا ییلاق و قشلاق شان رایجبوده و شاملو یکی از مشهورترین اسامی قبایل، از این قماش است.
6
جمهوریت سؤزجویو اوزرینه یازدیغیمیازییا بو بیلگی ده آرتیریلمالیدیر؛ اینگیلیزجهده commonwealth "توپلوم، اجتماع"، لاتینجه res publica دان چئویری اولاراق اورتایاچیخار. بوگون کامنولث سؤزجویو، اونو اولوشدوران کلمهلرین معنا دَییشمینهاوغرامیش و کلمهنین تاریخیگلیشیمینه گؤره، "موستقیلاما اورتاق منفعتلره دایالی بیرلیک ایچینده یاشایان اؤلکه لره وئریلن آد"حالینا گلیبدیر. مثلا اسکی بریتانیا سؤمورگه/ مستعمره لری، بوگون یارارداش اؤلکهلر(کامنولث) بیرلییی ایچریسینده یاخینلیق و بیرلیکدهلیکلرینی دوامائتدیریرلر.
آیریجا بونو دا یازمالییام؛ یازینی بَیَه نن دوستلاردان دَیَرلی اؤنریلردهگلدی و ائللیک کلمه سی قبول ائدیلیرسه، رئیس جهور/جمهوری باشقانی/پرزیدنت یئرینهده "ائللیک باشقانی/ائل باشقانی" کیمی آدلار وئریله بیله جه یینی دیلهگتیرنلر اولدولار. ساغ اولسونلار!
7
در تحلیل الفاظ قبیح، اشارهیی به رواجروسپی(orospu) در ترکی استانبولی کردم. قاعدتاً باید اشاره میکردم که اتیمولوژیروسپی کمابیش معلوم است و باید واریانتی از روسپید باشد. این لفظ فیالواقع، نوعیحسن تعبیر محسوب میشود و همانند شکر خوردن در فارسی معاصر است که به جای لفظیقبیح رواج یافته است. اگر بر مبنای شکل ظاهری روسپی قضاوت کنیم، به احتمال زیاددخیل از زبان/لهجه محلی و غیرفارسی دری است؛ زیرا در فارسی ـد انتهایی حذف نمیشود،ولی در بسیاری از زبانهای محلی مثل کردی و لری و لهجات مرکزی ایران ـد ساقط میشود.
8
بعد از نشر پست مربوط به ذوالقرنین وکوروش، چندین تحقیق و مقاله درباره ذوالقرنین مطالعه کردهام که یکی از آنها مقالهکوین فان بلادل درباره مفهوم اسباب/سبب در قرآن است[1]. غیر از آنکه مقاله مزبور تحقیق عالمانه وفاضلانه درباره مفهوم غامض مزبور در قرآن است، در مطاوی مقاله بحثی تفصیلی از قصهذوالقرنین و بستر و کانتکست تاریخی تکوین آن صورت گرفته و البته آنچه برایم جالببود توجه محقق به این امر بود که هم مؤلفین مسیحی و هم برخی مفسرین مسلمان (نظیرطبری) سفر ذوالقرنین را، مسافرت به آسمان و نه طی طریق در کره خاکی، تلقی کردهاند.این نکته و برداشت غیر از آنکه امکان تطبیق ذوالقرنین و کوروش را منتفی میسازد،بُعد قدسی و مثالی حکایت را برجسته میکند؛ حکایتی به نظر میرسد بیش از آنکهتصور میرفت در منطقه شرق نزدیک و در دوران منتهی به ظهور اسلام شهرت داشته است.
۹
در بحث از گوزلک(Güzlek)، اَعلامِجغرافیایی متعددی را به عنوان شاهد این اسم ذکر کردم. در جریان تعقیب اخبار جنگ قراباغمتوجه شدم که در رایونِ فضولی، دو روستای آذربایجانی با اسامی گوزلک(آشاغی ویوخاری) وجود دارد، که از قلم افتادهاند.
10
اَن سون آنادیلدن درلمهلر یازیسیاوزرینه گؤروش بیلدیرن بیلگین اوخویوجولارین یازدیقلارینا گؤره، چاراویماقدا"یومولماق"، آنادولودا اولدوغو کیمی "هجوم ائتمک، یوگورمک"معنالاریندا یعنی بیزیم "یوموقماق" معناسیندا ایشلک ایمیش. دَیرلی بیلگیو دقتلریندن اؤترو تشکورلریمی سونمالییام.
۱۱
راجع به لفظ سوی(soy)، در مطلب مربوط به الفاظ ترکی در فارفراین اشارهیی رفت و منشأ آن نامعلوم تلقی شد. در حال حاضر فکر میکنم که با اطمینانقابل ملاحظهیی میتوانم از اتیمولوژی آن بحث کنم. در تحقیق پروفسور مصطفی کاچالین،اوْغومۀ قازان بیک[2]،تحقیق نسبتاً مفصلی راجع به اصطلاح سوی سویلاماق(suy suylamaq) در کتابدده قورقود آورده است. به نظر ایشان این کلمه و اصطلاح از سوی"جهت، سمت،جانب" فارسیمأخوذ است. همین طور کاچالین در ادامه بحث میکند که لفظ سوپ(sop)، در ترکیبسوی-سوپ(soy-sop)به معنای اصل و تبار، اصل و نسب" از لفظ عربی صُلب"پُشت، کمر و مجازاً نسل"، اخذ شده، اما به نظر میرسد که لفظ سوْپ هم، بهمانند سوْی، از صَوب"سمت، جهت، جانب" مأخوذ باشد. مؤید این فهم و تحول سمانتیک،تعابیر و اصطلاحاتی است که در ترکی آذربایجانی وجود دارد؛ "بیر سویو(suyu)داییسینا چکمیش "از جهاتی به داییاش رفته". در عباراتی از این قبیل،هم تلفظ *سوی(*suy) حفظ شده وهم معنای "جهت،جانب" محفوظ مانده است. تحول مزبور از "سمت و جانب"به "اطراف/اطرافیانو نزدیکان" ودر نهایت "ایلو طایفه"صورت گرفته است. بنابراین هر دو اصطلاح سوْی و سوْپ در اصل معنای "جهت و طرف" داشتهاند ومعنای "قوم، نَسَب، نژاد" را در ترکی کسبکردهاند. لذا اگرچه اتیمون کلمات ترکی نیست،ولی بسط و تطور معنایی آنها در ترکی صورت گرفته و از این جهت ترکی خواندن آنهاایرادی ندارد.
[1]Van Bladel, Kevin.Heavenly Cords and Prophetic Authority in the Quran and Its Late AntiqueContext.” Bulletin of the School of Oriental and AfricanStudies, University of London, vol. 70, no. 2, 2007, pp. 223–246. JSTOR,www.jstor.org/stable/40379198. Accessed 13 Nov. 2020.
[2]Mustafa Kaçalin, DedemKorkutun Kazan Bey Oğuznamesi, İstanbul Kitabevi, 2006. 114.s
درباره این سایت